نوشته شده توسط : حشمت اوریا


الهی ...
سه خصلت است که نمی گذارد از درگاهت چیزی بخواهم ،
و فقط یک خصلت است که مرا به آن ترغیب می کند ؛

آن سه خصلت عبارتند از :
فرمانی که داده ای و من در انجامش درنگ کرده ام ،
و کاری که مرا از آن نهی فرمودی ولی من بدان شتافته ام ،
و نعمتی است که عطا فرموده ای ولی من در شکرگزاریش کوتاهی نموده ام ...

و اما تنها مساله ای که مرا به سویت می خواند :
تفضل و مهربانی تو به کسی است که به آستانت روی آورده ،
و چشمِ امید به تو بسته است ...

همه ی لطف و احسانت از روی تفضل ،
و همه ی نعمتهایت بی سبب و بدونِ زمینه ی استحقاق است ...



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته های من , ,
:: برچسب‌ها: دل نوشته های من ,
:: بازدید از این مطلب : 154
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 مرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حشمت اوریا


الهی! اگر طاعت بسی ندارم در هر جهان جز تو کسی ندارم.الهی! تو دوستان را به دشمنانت می‌نمایی،درویشان را غم و اندوه دهی، بیمار کنی و خود بیمارستان کنی، درمانده کنی و خود درمان کنی، از خاک آدم کنی و با وی چندان احسان کنی، مجلسش روضه رضوان کنی،

الهی! از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست.

الهی! دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.

الهی! خود را از همه به تو وابستم، اگر بداری تو را پرستم و اگر نداری خود پرستم نومید مساز بگیر دستم.

الهی! ای دورنظر و ای نیکو حضر و ای نیکوکار نیک منظر، ای دلیل هر برگشته، و ای راهنمای هر سرگشته، ای چاره ساز هر بیچاره و ای آرنده هر آواره، ای جامع هر پراکنده و ای رافع هر افتاده. دست ما گیر ای بخشنده بخشاینده.

الهی! کار آن دارد که با تو کاری دارد. یار آن که دارد چون تو یاری دارد. او که در هر دو جهان تو را دارد هرگز کی تو را بگذارد.

الهی! در سر گریستنی دارم دراز. ندانم از حسرت گریم یا از ناز.

الهی! یاد تو در میان دل و زبان است و مهر تو میان سر وجان.

الهی! یکتای بی‌همتایی، قیوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفایی، از شرک مبرایی، اصل هر دوایی، داروی دل‌هایی،بتو رسد ملک خدایی.

الهی! نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.

الهی! ضعیفان را پناهی. قاصدان را بر سر راهی. مومنان را گواهی. چه عزیز است آن کس که تو خواهی.

الهی! ای خالق بی‌مدد و ای واحد بی‌عدد، ای اول بی‌هدایت و ای آخر بی‌نهایت. ای ظاهر بی‌صورت و ای باطن بی‌سیرت، ای حی بی‌ذلت ای بخشنده بی‌منت، ای داننده رازها، ای شنونده آوازها، ای بیننده نمازها، ای شناسنده نامها، ای رساننده گامها، ای مطلع بر حقایق، ای مهربان بر خلایق، عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر و بر عیب‌های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر، از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت.

الهی! ای کامکاری که دل دوستان در کنف توحید توست و ای که جان بندگان در صف تقدیر تو است، ای قهاری که کس را به تو حیلت نیست، ای جباری که گردن کشان را با تو روی مقاومت نیست، ای کریمی که بندگان را غیر از تو دست آویز نیست. نگاه دار تا پریشان نشویم و در راه آر تا سرگردان نشویم.



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته های من , ,
:: برچسب‌ها: دل نوشته های من ,
:: بازدید از این مطلب : 141
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 مرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حشمت اوریا


خداوندا ! مرا درآنچه تورا ازمن خشنود می سازد و یاد مرا در میان مردمان نیک می گرداند ، کامیاب نما.
خداوندا! بار الهی!آگاهی ام باش! خدایا! مرا از شر ناآگاهی ها نجات ده!
خدایا! چراغ ایمان را در دلم روشن کن! مگر تو نمی گفتی: مثَل تو مثَل نور است در دل مومن؟! نور حضور را به من غایب عطا کن!
الهی ! مرا در شمار کسانی قرار ده که چون نیکی می کنند شاد می شوند و چون بدی می کنند آمرزش می خواهند.
خداوندا ! سرانجام ما را در همه ی کارها نیک بگردان و از خواری در این جهان و رنج آن جهان در پناهمان گیر.
بار خدایا ! مرا به آن چه آموخته ای ، بهره مند گردان و آن چه برای من مفید است به من بیاموز و همواره بر دانشم بیفزا.
خداوندا ! گوش های دلم را برای شنیدن آیه های قرآنت باز کن و فرمانبرداری از خود و فرستاده ات را روزی ام گردان ، چنان کن که مطابق کتاب تو رفتار کنم. 
ای زنده ! ای پاینده ! از مهربانی ات ، فریادرسی می خواهم . مرا چشم بر هم زدنی ، به خودم وامگذار و کارهایم را همه به سامان آر.
ای خدا کیست که مزه شیرینی دوستیت را چشیده باشدوغیر تو را بجای تو اختیار کند.
و آن کیست که به مقام قرب تو انس یافته و لحظه ای از تو روی گردانیده باشد ؟



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته های من , ,
:: برچسب‌ها: دل نوشته های من ,
:: بازدید از این مطلب : 137
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 مرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حشمت اوریا


چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت كنم؟ كه شرمسارم از اینكه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز

خدایا !
شرمسارم كه بندگانت به نام تو سر از تن جدا میكنند.
خدایا !
خجلم كه بندگان تو به نام تو آزار و شكنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند.
خداوندا
شرمسارم كه بندگان تو با نام تو حكومت می كنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند.
خدایا !
غصه دارم كه مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی كه مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می كنند.
خدایا !
شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی كه نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند.
خدایا !
شرمسارم كه بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینكه در رفتار و كردارها بتوانم ترا بیابم.
خدایا !
خجلم كه ما بندگان از نعمتی چون فكر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم.
خدایا !
شرمسارم كه ما نمی خواهیم ترا آنگونه كه هستی بشناسیم.
خدایا !
شرمسارم كه هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم كه تصور می كنیم برای رابطه با تو باید كسی یا چیزی را نزد تو روان كنیم.
خدایا 
خجلم كه از زمان بت پرستی تا كنون نوعی پرستش در ذهن ما نقش بسته كه به ما اجازه نمی دهد بیشتر ترا بشناسیم و هنوز خوی بت پرستی در وجود ماست.
خدایا !
شرمسارم كه در آسمانها به دنبال تو می گردیم در حالی كه تو با مایی و اگر خود اراده كنیم دست ما را میگیری.
خدایا !
از این ناراحتم كه روزی بسیاری از درهای علوم را بر روی خود بگشاییم و هنوز شناختمان از تو تنها در همین حد باشد.
خدایا !
شرمسارم كه نمی بینیم تو خارج از قوانین طبیعی هستی هرگز هرگز عملی انجام نمی دهی با این حال همه ما بندگان دست به دعا بر می داریم كه : قوانینت را به نفع كار ما تغییرده!
خدایا !
خجلم كه جهالت خود را به تو نسبت می دهیم.و هرگونه كم و كاستی و كوته اندیشی خود را ناشی از قوانین تو می دانیم. در حالی كه قوانین طبیعی تو افراد متفكر و صاحب اندیشه را میطلبد, كه بدانند این قوانین ازلی و ابدی است.
خدایا !
شرمسارم كه در طول تاریخ همه آنان كه خواستند به درستی تو را به مردم بشناسند, شكنجه دادیم و به نام كافر آنها را بر دار كردیم. و از آنان روی بر گرداندیم چرا كه آنان می خواستند تعقل را به جای تعبد پیشه ما سازند.
خدایا !

خجلم كه چون فكر نمی كنیم به حقیقت نمی رسیم پس ناچار می شویم موهومات را خیلی راحت بپزیریم.



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته های من , ,
:: برچسب‌ها: دل نوشته های من ,
:: بازدید از این مطلب : 248
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 مرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حشمت اوریا


در آواي سنگين سکوت امشب ،
در دست افشاني رويا در ظرافت يک متن ،
در راز ناشناخته‌ي زيستن ؛
تو را عاشقانه مي‌خواهم ...

در پوچي يک توهم در اوج وصال ،
در سوداي محکومانه‌ي عشقي ،
در روياي مشکوکانه‌ي وصلي ؛
تو را مجنون‌وار مي‌کاوم ....

در پژواک انديشه‌هايم ،
در سايه‌ي آرزوهايم ،
و در اوج فاصله‌اي ميان کام و دل ؛
تو را مي‌خواهم ...

در سادگي يک غزل ،
در شور يک عشق ،
در وجد عارفانه‌ي يک نيايش ،
در تبلور يک رويا ؛
تو را مي‌خواهم ...

مرا در بي‌کسي امشب ،
در غربت لحظه لحظه ی تنهاييم ،
درياب ...

مرا در درياي بي‌کران زندگي ،
و در ويرانه‌هاي وجودي خسته ،
درياب ...

در بي‌صدا گريستن‌هايم ،
در عجزم از اين غربت ،
مرا درک کن ...

بار خدايا !

با وجود مهربان و گرمت ،
تار و پود فرسوده‌ي وجودم را از بين ببر ؛

با وجود نوراني خويش ،
پرده پرده‌ي تاريکي‌ام را نابود کن ؛

از تو مي‌خواهم بر‌فراز درياي وجودت ،
افکار شناور مرا به اهتزاز در‌آوري ؛

از تو مي‌خواهم در حجم تاريکي و هجوم غربت امشب ،
در سردي وجودم ،
مرا حامي باشي ...

آمین یا رب العالمین ...
اوریا



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته های من , ,
:: برچسب‌ها: دل نوشته های من ,
:: بازدید از این مطلب : 124
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 مرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حشمت اوریا


خدایا! اگر هر روز از درگاه تو طلب آمرزش و پاک شدن از گناه داشته باشم، به سبب عقوبتی است که از آن بیم دارم و آتشی است که ترس آن دارم دامنگیرم شود. تو را به همه مقربان، اولیا، انبیا و برگزیدگان و خوبان از بندگانت سوگند می‌دهم مرا در این ماه از کژی‌ها، گناهان و خطاهایم پاک و پاکیزه گردان.
اوریا



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته های من , ,
:: برچسب‌ها: دل نوشته های من ,
:: بازدید از این مطلب : 127
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 مرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حشمت اوریا


من از دل کوچه گذشتم از میان همین جاده بارانی بدون آنکه بر گردم چرا که هیچ کسی برای اشنا نیست میخواهم ارامش بگیرم تو که میدانی من اسیر غصه ام این حق من نیست که مثل سایه تو در تنهایی بمیرم...... کاش میشد هیچکس تنها نبود کاش میشد دینت برایم یک رویا نبود گفته بودی با تو میمانم ولی رفتی و گفتی که اینجا جایم برایت نبود سالیان سال تنها مادنم شاید این رفتن سزای من نبود من دعا کردم رای بازکشت دست های تو ولی اثری نداشت اما ابز هم گفتی که فردا میرسی کاش روز دیدنت فردا نبود.... یک نفر در یک جای روز و شب از تو میگوید و از تو میخواند بخاطر تو مینویسد اما تو نیستی نمیشنوی و نمیدانی چه میشود و همه اش ای کاش ..... خسته شده خدایا فقط تو میتوانی به دادش برسی بیا و درکنارم بمان برای همیش برایم نگو نمیشود .... فقط گوشه چشمی از نگاه خدا برای خوشبختی انسان ها کافیست این نگاه را برایت ارزو میکنم...... مینویسم " د ی د ا ر" تو اگر بی من و دل تنگ من هستی یک به یک فاصله ها را بردارد.... زیبا ترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند اما باز هم دوستم دارد. اوریا
آن همه سنگ که از جور تو بر سینه زدم 
کعبه ای میشد اگر خانه بنا می کردم



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته های من , ,
:: برچسب‌ها: دل نوشته های من ,
:: بازدید از این مطلب : 215
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 مرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حشمت اوریا


دور که میشوم، نزدیکتر می آید…!
نزدیک که میشوم، دورتر میرود…!
انگار که این ” فاصله ”
همیشه باید به شکلی رعایت شود !



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته های من , ,
:: برچسب‌ها: دل نوشته های من ,
:: بازدید از این مطلب : 108
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 2 مرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حشمت اوریا


بعضی خاطــرات " تــمــام " نـــمــیـــشـــونـــد , " تـــمـــامــت " مـــیـــکــنــنــد !!!



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته های من , ,
:: برچسب‌ها: دل نوشته های من ,
:: بازدید از این مطلب : 134
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 2 مرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حشمت اوریا

 

"عشق را، تجربه کن"
گل من، قلبت را، به خداوند سپار...
آن همه تلخی و غم، این همه شادی و ایمانت را...
گاهی از عشق گذر کن و دلت را، بسپار
به خداوندی که
خوب می داند گل من؛
سهم تو از دل چیست...!
گاه، دلتنگ شوی،
گاه، بی حوصله و سخت و غریب!
و زمانی را هم، غرق شادی و پر از خنده و عشق...
همه را، ای گل ناز، به خداوند سپار...
خاطرت جمع، عزیز! که عدالت؛ خصلت مطلق اوست...
گل نازم؛ این بار
چشم دل را واکن!
دست رد بر دل هر غصه بزن!
حرف هایت را، گرم و آرام و بلند، به خداوند، بگو...
عشق را تجربه کن!
حرف نو را این بار، از لب شاد چکاوک بشنو!
قطره آبی بچکان؛ بر کویر دل و بر بایر این عاطفه ها...!
گل من؛ در این سال؛ که پر از روز و شب است،
و پر از خاطره هایی تازه!
چشم دل را، نو کن
و شبیه شب و شبنم، غرق موسیقی باش!
لحظه ها، می گذرند، تند و بی فاصله از هم...
مثل آن لحظه که دیروز شد و
مثل آن روز که انگار، گلم؛
هرگز از ره نرسید...!
آری ای خوب قشنگ؛
زندگی، آمدن و رفتن نیست...
خاطره ها هستند، گاه شیرین و گهی تلخ و غریب!
بهتر آن است که در روز جدید،
فکر را نو بکنیم، عشق را، سر بکشیم
و دل تار غمین را
بنشانیم سر سفره نور،
خانه اش را بتکانیم و سپس
هر در و پنجره را، سوی چشمان خدا وا بکنیم...
روز نو، آمده است!
و بهار هم امسال، مثل هر سال از آغوش خدا، می روید!
کاش، این بار، گلم؛
با دل گرم زمین، عهد بندیم، دگر؛
قدر بودن ها را، خوب تر می دانیم...
و خدا را هر روز، از نگاه همگان می خوانیم...!
فاصله، بسیار است بین خوبی و بدی... می دانم!!!
ولی ای ماه قشنگ؛
آن چه در ما جاری است؛ این همه فاصله نیست!
چشمه گرم وصال است و عبور...
زندگی... می گذرد؛ تند و آسان و سبک...!
عاشق هم باشیم، عاشق بودن هم،
عاشق ماندن هم، عاشق شادی و هر غصه هم...
روز نو، هر روز است؛
فکر را، نو بکنیم...!
عشق را، سر بکشیم...!
زندگی؛
می گذرد...! تند و آسان و سبک!!!
"اوریا"


:: موضوعات مرتبط: دل نوشته های من , ,
:: برچسب‌ها: دل نوشته های من ,
:: بازدید از این مطلب : 137
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 2 مرداد 1393 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد